آنروزها
وقتی رفت ، هیچکس بدرقه اش نکرد
وقتی رفت ، هیچکس نمی شناختش
وقتی رفت ، هیچکس نمی دانست
اما امروز
با تکه پلاکی و بازمانده استخوانی آمده
خفته بر تابوتی مزین به پرچم این خاک پاک
سوار بر بازوان عشق و قدرشناسی
آنروز
بزرگ بود و زلال
و امروز
سترگ شده بود مثل خیال
امروز همه چیز فرق می کرد
امروز همگان آمده بودند
به پیشوازش ، به استقبالش
امروز همگان
گریستند و فغان می کردند
امروز همگان می شناختنش
امروز همگان می دانستند
امنیت و بلند بالایی و آرامش شان
مرهون همین تکه پلاک و استخوان است
امروز همه
جدای از خطوط و تفاوتها
ورای رنج ها و گلایه ها
با میل خود و با کوله باری از عشق آمدند
امروز همه آمدند ، زن و مرد ، پیر و جوان
امروز دلمان خسته بود و روحمان خجسته
خسته بود
از نسیان و فراموشی بزرگ مردی هایشان
خجسته بود
از بازگشت پر غرور و ظفرمندانه شان
-امروز را به خاطر بسپاریم
-من و تو
از شهروند ساده گرفته تا صاحب منصب و مدیر و مسئول
همگی مهمان این سرزمینیم و شهدا صاحبان این خاک و خانه
به حرمت صاحب این خانه
به عظمت شهدا
به شرافت اسراء
به استقامت جانبازان
حرمت نشکنیم و به این خاک عزیز خیانت نکنیم
امروز را فراموش نکنیم
صاحب این خانه را قدر بدانیم و دین خود را ادا کنیم
پهلوانِ پلوانان ، خوش آمدی
به قلم احسان پارسا
بدون دیدگاه